مقدمه: اهمال کاری یعنی چه؟

قبل از شروع به بررسی عنوان مقاله بهتر است باهم مرور کنیم که اهمال کاری یعنی چه؟

اهمال کاری به عمل به تعویق انداختن و پشت گوش انداختن کار یا فعالیتی که از اهمیت برخوردار است گفته میشود. واژه ی اهمال در فرهنگ فارسی معین به این صورت ترجمه شده است؛

“۱- فرو گذاشتن ، سرسری کاری را انجام دادن . ۲ – بی پروایی کردن . ۳ -سهل انگاری”

جالب است بدانیم در فرهنگ لغت های خارجی، جمله ای که به عنوان مثال برای واژه ی “اهمال” بکار رفته است بدین صورت است که “اولین نکته ای که باید بدانید اینست که از اهمال کاری پرهیز کنید”! بله دقیقا! واو! چه ایده ی بکری! واقعا چقدر خوب است که پس از قرن ها دست و پنجه نرم کردن نسل بشر با پدیده ی اهمال کاری، راه حل ساده ی این پدیده درون یک کتاب لغت نامه نوشته شده باشد!
پس بهتر است قبل از ادامه ی این مقاله به افراد چاق اطرافمان بگوییم که باید از پرخوری پرهیز کنند؛ به افراد افسرده بگوییم که از افسردگی پرهیز کنند؛ و محض رضای خدای یک نفر به وال های آبزی ای که در ساحل دریا گیر میوفتند بگوید که باید از ساحل گردی و خروج از آّب پرهیز کنند!

نه! “از اهمال کاری پرهیز کن” زمانی یک نصیحت خوب میتواند باشد که فرد مقابلمان صرفا در حال درآوردن ادای اهمال کاری باشد! به قول گفتنی میگوییم “طرف خودشو زده به تنبلی!”
برای افرادی مناسب است که میگویند ” من در طول ساعات کاری ام چندین بار تلگرامم را چک میکنم و استوری های اینستا را زیر و رو میکنم، عجب آدم اهمال کاری هستم” این افراد دقیقا همان دسته از انسان هایی هستند که به یک فرد اهمال کار میگویند “خیلی ساده، صرفا اهمال کاری نکن همه چی درست میشه!”

منتهی نکته ای که نه لغت نامه ها و نه افراد وانمود کننده به اهمال کاری به آن توجه میکنند اینست که افرادی که واقعا با اهمال کاری دست و پنجه نرم میکنند، اهمال کاری را به صورت یک گزینه نمیبینند که بخواهند به سادگی آنرا انجام دهند یا ندهند. برای آنها این مسئله چیزی است که آنها نمیدانند چطور انجامش ندهند.

یکی دانش آموزان میگفت: سال اولی که وارد دبیرستان شدم،نظارت کمتری روی کارهایم میشد و آزادی شخصی ای که بدست آورده بودم در نهایت برای من تبدیل به یک فاجعه شد؛ من هیچ کاری انجام ندادم! هرگز! حالا به هر دلیلی!
بجز زمانی که باید تکلیف تحویل استاد میدادم یا امتحان میدادم؛ آن کار ها را انجام میدادم، البته یک شب قبل از موعد! تا اینکه فهمیدم میتوانم شب را بیدار بمانم و کارم را تمام کنم؛ طولی نکشید که متوجه شدم حتی میتوانم صبح روزی که قرار است امتحان دهم نیز این کار را انجام دهم! این عمل به طرز مضحکی تا جایی پیش رفت که من به امتحانات پایان ترم رسیدم و خوادن جزوه را شروع هم نکرده بودم. که در نهات منجر به این شد که بعد از دوتا امتحان اول دیگر نتوانستم شب بیداری را تحمل کنم و حجم درس های تلنبار شده هم زیاد بودند و در نهایت نمراتم افتضاح شدند!

شاید باورتان نشود اگر بگویم که حتی نوشتن این مقاله نیز بیش از میزانی که باید طول میکشید، طول کشیده است! دلیلش هم این است که من در حال وبگردی ناگهان چشمم به این عکس زیبا از این گوریل درشت هیکل افتاد و در نظرم این نکته جالب آمد که چنین موجودی به سادگی میتواند من را در یک مبارزه ی تن به تن شکست دهد!

در همین حین به این فکر افتادم که آیا یک گوریل با این ابهت، میتواند یک ببر را شکست دهد؟ سپس این سوال به ذهنم خطور کرد که در مبارزه ی بین یک ببر و یک شیر کدام یک پیروز خواهند شد؟! گوگل را باز کردم و شروع کردم به خواندن درباره اینکه کدام یک قوی تر است! تا اینکه ناگهان به خودم آمدم و با خودم گفتم عجب کار احمقانه ای! وقت ادامه ی کار است.

(داخل پرانتز این را هم اضافه کنم که ببر میتواند شیر را شکست دهد!)

عالیه! فک کنم دارم عقلم رو از دست میدم.

ساختار ذهنی یک فرد اهمال کار در مقایسه با یک فرد غیر اهمال کار

حال برای اینکه بهتر متوجه این مهم شویم که چرا اهمال کاران انقدر در انجام کار هایشان کوتاهی میکنند، بهتر است با هم به تصویری که از ساختار ذهنی یک فرد پرتلاش و غیر اهمال کار ترسیم شده است، نگاهی بیاندازیم:

کاملا عادی بنظر میرسد، مگر نه؟ حالا بیایید باهم یک نگاه به ذهن یک فرد اهمال کار بیاندازیم:

میمون خوشگذرون یا میمون خوشنودی لحظه ای وظیفه اش اینه که برای یک اهمال کار که میدونه کارهای زیادی برای انجام دادن داره ولی حال نداره،
حالت سرخوشی به ارمغان بیاره و باعث رضایت شخص بشه، حیوون بی آزاری بنظر میاد نه؟ اما اصلا اینطور نیست!

میمون خوشگذرون

متوجه تفاوت خاصی در دو تصویر بالا شدید!؟


درسته؛ بنظر میرسد که فرد اهمال کار درون ذهنش با یک حیوان خانگی همزیستی مسالمت آمیز دارد؛ همان جناب میمون!

این قضیه میتوانست کاملا بدون اشکال و حتی بامزه باشه، به شرطی که فرد اهمال کار اصول اولیه ی نگهداری از یک میمون را میدانست! منتهی این مسئله بخشی از مراحل آماده سازی او برای زندگی نبوده است! پس در نتیجه او برای کنترل کردن این میمون، که با حضورش انجام دادن کار هارا برای شخص غیر ممکن کرده است، کاملا دست تنها و ناچار مانده است.

حتما میپرسید یک میمون بامزه و بی آزار چطور میتواند مانع از عملکرد یک فرد بالغ و منطقی شود؟ لطفا به تصویر زیر توجه کنید تا جواب سوالتان را بگیرید. بدین صورت:

و

و

و در نهایت…

در حقیقت “میمون خوشگذرون” آخرین و بدترین گزینه ی ممکن برای اینکه تصمیم گیری درباره ی کارهایمان را به دستش بسپاریم، میباشد. چرا که این میمون به تنها چیزی که فکر میکند خوشحالی در لحظه ی حال است، نه از اتفاقات گذشته درس میگیرد و نه به عواقب سهل انگاری در وقایع پیش رو توجه میکند. و تنها کاری که وظیفه ی خودش میداند این است که از لحظه حال لذت ببرد و گور بابای فردا!

درکی که فرد بالغ و منطقی ولی اهمال کار و میمون خوشگذرون درونش از یکدیگر دارند تفاوت چندانی با هم ندارند.
میمون با خودش فکر میکند:”چرا باید به این کار سخت ادامه بدیم وقتی میتونیم بیخیال بشیم و یه گوشه روی کاناپه لم بدیم و از این بعد از ظهر زیبا لذت ببریم!؟ چرا باید برای آزمون آخر هفته درس بخونیم وقتی هیچ لذتی تو این کار نیست؟ یا اصلا چرا باید از کامپیوتر برای تحقیق استفاده کنیم وقتی میتونیم باهاش گیم بازی کنیم!” میمون خوشگذرون فکر میکند که انسان ها دیوانه هستند چرا که کارهای لذت بخش را رها کرده و به سایر کارها میپردازند.

در دنیای میمون ها تمام این مسائل از قبل حل شده و پیش پا افتاده به شمار می آیند! اگر هنگامی که گرسنه شدید غذا میل کنید، هروقت احساس خواب آلودگی کردید به تخت خواب رفته و بخوابید، و به هیچ وجه هیچ گونه کاری که شامل ذره ای سختی و ناخوشی باشد را انجام ندهید، وظیفه ی خود را به عنوان یک میمونِ خوشگذرون به درستی انجام داده اید.

منتهی مشکلی که اینجا وجود دارد این است که فرد اهمال کار، متاسفانه در حال زندگی در دنیای انسان هاست و قوانین دنیای میمون ها در دنیای انسان ها چندان صدق نمیکند! که این موضوع میمون خوشگذرون را به یک راهنمای کاملا نامناسب در امور شخصی و کاری انسان ها تبدیل میکند!

در همین حین انسان منطقی داستان ما، که در طول زندگی اش آموزش دیده است که تصمیمات منطقی بگیرد، به هیچ وجه آمادگی لازم برای جنگ قدرت، بین خودش و میمون حاضر در ذهنش، جهت اینکه مشخص شود “اینجا رییس کیه!؟” را ندارد. نمیداند چطور یک استراتژی مناسب برای بدست آوردن قدرت بچیند، در نتیجه هربار که در تلاش برای کسب صندلی قدرت بر می آید و شکست میخورد، بیشتر آزرده خاطر میشود و با هر شکست بیش از پیش به این آزرده خاطری و درد افزوده میشود تا جایی که فرد دیگر احساس خوبی نسبت به خودش ندارد و خودش را سرزنش میکند.

این وضعیت یک فاجعه است! و با وجود جناب میمون بر روی صندلی ریاست، فرد اهمال کار خود را در موقعیتی ناچار و گیر افتاده ای میبیند که اصطلاحا به آن “شهر بازی سیاه” گفته میشود. (بسیاری از شما که در حال خواندن این مقاله هستید احتمالا در نتیجه ی بودن در شهر بازی سیاه به دنبال جست و جو برای راه حل افتاده اید و در نهایت به این جا رسیده اید!)

شهر بازی سـیـاه

شهر بازی سیاه، مکانی است که هر فرد اهمال کاری به خوبی با آن آشنایی دارد. شهر بازی سیاه مکانی است که در آن، فعالیت های فارغانه و لذت بخش اتفاق میوفتند، درحالی که آن زمان، اصلا زمان مناسبی برای داشتن این فعالیت های فارغانه و خوشگذرانی نیست!
سرخوشی ای که شما در شهر بازی سیاه آن را تجربه میکنید، یک سرخوشی واقعی نیست؛ زیرا شما آنرا به دست نیاورده اید و فضای محیط شهر بازی سیاه پر شده است از بوی ناخوش آیند ناشی از احساس گناه، اضطراب، تنفر از خود و وحشت.


گاهی اوقات فرد منطقی به طور مصمم ازین وضعیتش خسته شده و تصمیم میگیرد که بجای فعالیت های فارغانه و بیهوده، در حقیقت کمی کار مفید انجام دهد؛
و از آنجایی که میمون حاضر در ذهن او به هیچ وجه ممکن ازین موضوع خوشنود نیست و ابدا قصد ندارد که به فرد اجازه ی انجام کار مفید را بدهد، فرد ناگهان به خودش میاید و خود را در میان یک برزخ وهم آلود، در حال انجام دادن فعالیت هایی عجیب و غریب میابد.

فضایی که هیچ کس در آن برنده نخواهد بود! (قبل از شروع به نوشتن متن مربوط به این بخش، من دو ساعت تمام را در شهر بازی سیاه گذرانده ام، زیرا مشغول کمال گرایی برای کشیدن تابلو های تصاویر زیر بودم و میترسیدم که آنطور که باید از آب در نیایند)

در این جا بیچاره فرد منطقی داستان ما که هیچ ایده ای ندارد ازینکه چه شد، چه چیزی به اشتباه پیش رفت که نتیجه اش شد سر در آوردن ازین مکان کذایی و عجیب غریب. فرد منطقی ما ازینکه چطور یک بار دیگر نیز نتوانسته خودش را کنترل کند و به خودش نظم بدهد ناراحت است و دچار افسردگی شده است.

با توجه به شرایط موجود، فرد کمال گرا چطور ممکن است بتواند کاری واقعا مفید انجام دهد؟

اما یک نکته! هر چیزی یک نقطه ضعفی دارد.
خبر خوب این است که میمون خوشگذرون هم ازین قاعدع مستثنی نیست و نقطه ضعف مخصوص به خودش را دارد!
یک چیز در این دنیا وجود دارد که میمون خوشگذرون به شدت از آن وحشت دارد! و آن چیزی نیست جز هیولای وحشتناک.

هیولای وحشتناک

هیولای وحشتناک اکثر اوقات را در خواب به سر میبرد. او تنها زمانی بیدار میشود که احساس کند به ضرب الاجل انجام کاری بسیار نزدیک شده اید، یا خطر شرمندگی نزد دیگران شمارا تهدید کند، احتمال از دست دادن کارتان در میان باشد و یا عواقب ترسناک دیگری از تنبلی و اهمال کاری در انتظار شما باشد.

و

و در نتیجه…

میمون خوشگذرون، که هیچ احدی نمیتوانست آن را از روی صندلی ریاست تکان دهد، از هیولای وحشتناک وحشت دارد!


در غیر اینصورت چطور میتوانید توجیه کنید رفتار فردی را که به سختی در طول یک بازه زمانی دو هفته ای میتواند دو صفحه جزوه بخواند، شب قبل از امتحان، ناگهان قابلیت این را پیدا میکند که تمام شب را بیدار بماند، به طرز خستگی ناپذیری تلاش کند و در نهایت در طول یک شب، کل جزوه را بخواند؟
یا یک شخص بسیار تنبل چه دلیل دیگری برای چیدن و عمل کردن به یک برنامه ی ورزشی سنگین و یک رژیم غذایی سخت گیرانه میتواند داشته باشد به جز حضور هیولای وحشتناکی به نام “ترس از هیکل جذابی نداشتن”.

شاید باورتان نشود ولی مثال های ذکر شده در پاراگراف بالا جزو دسته ی اهمال گران بسیار خوش شانس محسوب میشوند!
دسته ای از اهمال گران وجود دارند که حتی به هیولای وحشتناک  نیز واکنش نشان نمیدهند و در مواقع خطر همراه با میمون به سمت درخت فرار میکنند و در نتیجه خود را وارد یک چرخه ی خود تخریبی مملو از خودخوری و افسردگی میکنند.

انگار نه انگار که نسل بشر اشرف مخلوقات است!

اما چاره چیست؟

اما صد البته که در نهایت راه فراری و امکان ادامه حیات برای هیچ کدام از دو دسته ی بالا وجود نخواهد داشت؛ حتی برای آن دسته از اهمال کارانی که در نهایت به سختی موفق میشوند کارهایشان را انجام دهند و به عنوان یک عضو رقابت کننده در اجتماع باقی بمانند؛ دیر یا زود آنها هم از دور رقابت خارج خواهند شد.

باید یک چیزی در این میان تغییر کند!

میپرسید چرا؟ به دلایل زیر:

  1. نا خوش آیند است.  شخص اهمال کار، بخش بسیار زیادی از وقت با ارزش خودش را در حال زجر کشیدن و دست و پا زدن درون شهربازی سیاه سپری میکند؛ زمانی که میتوانست به طرز دلپذیر تر و لذت بخش تری سپری شود.زمانی که میتوانست صرف لذت های به حق به دست آمده شود. اگر و صرفا اگر شخص اهمال کار میتوانست کارهایش را به شکل منطقی تری سر و سامان بدهد و به طور واقعی از انجام آنها احساس رضایت کند.چه کسی را دیده اید که از مضطرب بودن لذت ببرد؟
  2. فرد اهمال کار در نهایت خودش را دست کم خواهد گرفت.  فرد اهمال کار در نهایت به هیچ کدام از اهدافش دست نخواهد یافت و در مجموع میتوان گفت در انجام کارهایش ناموفق خواهد بود پس در نتیجه اعتماد به نفسش را از دست خواهد داد، سرشار از پشیمانی خواهد شد و دچار عذاب وجدان میشود.
  3. ممکن است کارهایی که “باید انجام داده شوند” را انجام دهد، اما کارهایی که”میخواهد که انجام دهد” را نخواهد توانست به سر انجام مناسب برساند.  حتی اگر فرد اهمال کار در زمینه ی شغلی اش داثما حضور هیولای وحشتناک را تجربه کند و کارهای محول شده اش را به موقع به انجام برساند، از انجام سایر مسائل زندگی که انجامشان باعث بالا رفتن کیفیت زندگی و پیشرفت شخصی فرد خواهد شد، مانند بدن سازی، پختن و میل کردن غذاهای مقوی و سالم، یاد گرفتن نواختن گیتار، نوشتن یک کتاب، کتاب خواندن و یا حتی یک ارتقا درجه قابل توجه در زمینه کاری را، هیچگاه تجربه نخواهد کرد. چرا که هیولای وحشتناک به طور معمول خودش را درگیر این گونه مسائل نمیکند.
    عمل به تعهدات سازنده، مانند آنهایی که در بالا ذکر شد، در نهایت باعث بهبود کیفیت زندگی شما خواهند شد؛ شمارا پولدار تر خواهند کرد، به شما دانایی و ارتباطات بهتری خواهند داد و حجم زیادی از شادی را وارد زندگی شما خواهند کرد؛ که متاسفانه یک فرد اهمال کار، همیشه عقب خواهد ماند.

حال که متوجه شدید عواقب اهمال کاری چیست و چرا اهمال کاران، اهمال کاری میکنند، چگونه یک فرد اهمال کار میتواند زندگی شاد تری داشته باشد؟ آیا این فرد میتواند ازین چرخه ی باطل خارج شود؟ آیا راهی وجود دارد؟

همیشه راهی وجود دارد، در مقاله ی بعدی مان به این موضوع که چگونه یک فرد اهمال کار میتواند زندگی شاد تری را تجربه کند پرداخته ایم.

مسیر یابی

مقاله ای که مطالعه کردید اولین قسمت از مجموعه ی سه قسمتی اهمال کاری کاریزما میباشد؛ کار ما همینجا تمام نشده است و ما تا پایان مسیر شکست اهمال کاری همراه شما هستیم!
جهت مطالعه سایر قسمت های این مجموعه میتوانید از لینک های زیر استفاده کنید.
چطور اهمال کاری را ضربه فنی کنید – قسمت دوم
مارتیس اهمال کاری – قسمت سوم

آکادمی کاریزما

پاسخی بگذارید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

نه − 9 =

>

مبین آریانی

  • 0 ثانیه
  • 0 دقیقه